موفقیت در سرمایه گذاری از مسیر امن حساب شده | دارون عجم اوغلوه استاد دانشگاه ام.آی.تی و جیمز رابینسون استاد دانشگاه هاروارد، دو تن از اقتصاددانان بزرگ آمریکا هستند که در سال ۲۰۱۲ کتاب بی نظیرشان با نام “چرا ملت ها شکست می خورند” را منتشر نمودند. در این کتاب آنها به دنبال بررسی و پاسخ به این سوال بودند که چرا برخی از کشورها همواره عقب مانده هستند و برخی دیگر توسعه یافته. آنها عوامل جغرافیایی، شرایط آب و هوایی، دارا بودن منابع طبیعی، فرهنگ و … را یکی یکی بررسی می کنند و سپس این عوامل را به عنوان عواملی که موجب غنی و فقر کشورها می شوند رد می کنند. در عوض این اقتصاددانان نهادهای اقتصادی و سیاسی خود همان کشورها را عامل فقر یا ثروت یک کشور می دانند.
این نهادهای اقتصادی و سیاسی بر هم دیگر اثر متقابل دارند و یکدیگر را حمایت می کنند. به طوری که در یک کشور سیاسیون با تصویب قوانین، نهادهای نظارتی و … از فعالان اقتصادی و فعالان اقتصادی با پرداخت مالیات، هزینه ها انتخابات و … از سیاسون حمایت می کنند.
تقسیم بندی می کنند.
نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر که در کشورهای توسعه یافته تشکیل شده اند نهادهایی هستند که با هدف حمایت از منافع ملی و عمومی جامعه حکمرانی می کنند. اما در مقابل نهادهای استعماری که در کشورهای فقیر و عقب مانده تشکیل می شوند آنهایی هستند که به نفع عده ای کم (عموماً طبقه حاکم و صاحب قدرت در همین نهادها) و به هزینه و ضرر عموم جامعه حکمرانی می نمایند. با در نظر گرفتن همکاری متقابل این نهاد با یگدیگر می توان اینطور نتیجه گیری کرد که :
در یک کشور توسعه یافته و ثروتمند “نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر” در طول زمان تصمیماتی می گیرند و اجرا می کنند که به نفع تمام جامعه است. این تصمیمات صحیح در گذر زمان باعث قدرتمندتر و ثروتمندتر شدن کشور می شوند. اما در مقابل در کشورهای فقیر و واپسمانده، “نهادهای سیاسی و اقتصادی استعماری” که برخواسته از نا آگاهی عمومی مردم هستند، در طول زمان تصمیماتی می گیرند که دائماً به نفع انحصاری خود و به ضرر عموم جامعه و کشور است. به همین دلیل کشور آنها دائماً در حال درجا زدن و فقیر شدن است.
یکی از بارزترین نمونه ها در چهارچوب این نظریه مقایسه کره شمالی با کره جنوبی است. کشورهایی که تا بعد از جنگ جهانی دوم یک کشور واحد بودند و آب و هوا، جغرافیا، نژاد، فرهنگ و مردم مشابه دارند. اما بعد از جدایی و به موجب تفکر حاکم و نهادهای تشکیل شده در این کشورها، پس از حدود ۷۰ سال کره جنوبی به یکی از قدرتمند ترین و کره شمالی به یکی از فقیر ترین کشورهای جهان تبدیل شده اند.
این چهارچوب فکری می تواند دقیقاً برای امور اقتصادی در زندگی شخصی ما نیز صادق باشد. به این صورت که ثروتمند یا فقیر شدن اشخاص، بیش از هر چیزی به قدرت تشخیص و تصمیم گیری اقتصادی و سرمایه گذاری صحیح آنها در طول زمان بستگی دارد. اشخاص و خانواده های ثروتمند کسانی هستند که در طول زمان (و عموماً زمان بلند مدت) تصمیمات درست اقتصادی و سرمایه گذاری می گیرند، بنابراین دائماً بر میزان سرمایه و قدرت باز تولید ثروت آنها افزوده می شود.
اما در مقابل اشخاص و خانواده های فقیر کسانی هستند که حتی علی رغم وجود فرصت هایی در زندگی نتوانستند به هر دلیلی (مانند بدهی های قبلی، نداشتن بینش سرمایه گذاری، صرف پول برای کالاهای مصرفی، خوش گذرانی های کوتاه مدت و …) از آن فرصت ها استفاده کنند. بنابراین آنها از لحاظ مالی و اقتصادی دائماً تصمیم هایی را می گیرند که در طول زمان موجب ضعیف تر شدن شان می شود. آنها همیشه در سر دو راهی سرمایه گذاری یا هزینه کردن پول برای نیازهای جاری و کوتاه گزینه دوم را انتخاب می کنند.
نکته مهم دیگری که باید در کنار توالی تصمیم ها در نظر گرفته شود، صحیح بودن آنهاست. باید تصمیم های سرمایه گذاری درستی گرفته شود. بر خلاف دنیای کسب و کار که در آن به درستی “آزمون و خطا” را رمز یادگیری، پیشرفت و موفقیت می دانند، در حوزه سرمایه گذاری موفقیت نه در گرو آزمون و خطا، بلکه در گروی اخذ تصمیمات صحیح و حساب شده است. مبنای این تصمیمات صحیح ابتدا حفظ سرمایه و سپس پذیرش ریسک معقول در ازاء سود مطلوب و مطمئن است.
فرض کنید شخصی برای سرمایه گذاری تصمیماتی را با نسبت ریسک یک به سود دو می گیرد. به این ترتیب که حاضر است ۵۰% سرمایه خود را ریسک کند تا بتواند سرمایه اش را دو برابر نماید. فرض کنیم که منابع مالی این سرمایه گذار ۱۰۰ واحد است. در این صورت اگر تصمیمات سرمایه گذاری او فقط سه بار پشت سر هم شکست بخورد، ۸۷٫۵% از سرمایه خود را از دست می دهد. (۱۰۰ > 50 > 25 > 12.5) . علاوه بر این ضررهای مالی باید هزینه از دست رفتن فرصت ها، کم شدن ارزش پول (در کشور ما) و … را نیز اضافه کنیم. در این صورت ممکن است که او هرگز نتواند حتی جایگاه گذشته خود را بدست آورد چه برسد به اینکه در معاملات بعدی سود کند.
با یک مثال موضوع را واضح تر بیان میکنم. فرض کنید شخصی در سال ۱۳۹۰ با ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاری می کند. تصمیمات سرمایه گذاری او با توجه به فرضیه میزان ریسک گفته شده در بالا سه بار پیاپی شکست می خورد. مثلاً خانه ای در حال ساخت را پیش خرید می کند اما سازنده ورشکست و متواری می شود، وارد بازار بورس می شود و با هیجان سهامی را در اوج گرانی می خرد اما بعد از ۶ ماه ارزش سهام نصف می شود، اتوموبیلی را نیز خریداری می کند که با یک تصادف ناخواسته ارزشش نصف می شود.
با توجه به محاسبه بالا، میزان سرمایه باقیمانده این شخص ۱۲٫۵ میلیون تومان است. اما نکته دیگری که باید در نظر گرفت هزینه فرصت، هزینه پول و بهره پول است. با مقایسه انواع دارایی ها مانند سکه، ملک، ارز، در نظر گرفتن تورم و … ملاحظه می شود که ۱۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۹۰ معادل و بیشتر از ۶۰۰ میلیون تومان در سال ۱۳۹۷ ارزش پولی داشته است.
حال می توان مشاهده کرد که هزینه تصمیمات اشتباه سرمایه گذاری برای این شخص نه ۱۰۰ میلیون تومان بلکه حدود ۶۰۰ میلیون تومان است. در کنار این هزینه، تمام فرصت های سرمایه گذاری موفقی را که به خاطر نبود سرمایه از دست رفته را نیز در نظر داشته باشید.
حتماً شما نیز در اطرافیان خود کسانی را دیده اید که سرمایه حاصل از تلاش چندین ساله خود را با سرمایه گذاری در یک پروژه اشتباه، یک سهام اشتباه، شراکت با شخصی اشتباه یا در شرکتی اشتباه، پس انداز در بانک یا تعاونی اشتباه و … از دست داده اند. بیاید مانند آنها نباشیم.
توصیه می کنم این فکر را از ذهن خود بیرون کنید که “یک” سرمایه گذاری، “یک” فرصت استثنائی، “یک” سهام طلایی و … برای ثروتمند شدن وجود دارد که با خرید آن به آرزوهای خود می رسید. رویایی “یک دفعه” و “یک شبه” رویای اشتباهی است که در جامعه ما اپیدمی شده است.
این خطای ذهنی، سندروم نتیجه گیری فوری است که همه می خواهند تنها با یک حرکت در کوتاه ترین زمان به موفقیت، ثروت و مکنت برسند. صحبت کردن انگیسی در سه ماه، کاهش ۱۵ کیلوگرم وزن در یک ماه، موفقیت در ۲۱ روز، درآمد ماهیانه ۱۰% از محل سرمایه گذاری و … . هر جا وعده پولدار شدن سریع دیدید، بدانید شخص دیگری تلاش می کند از طریق شما (و به ضرر شما یا دیگران) پولدار شود. همین رویا و ایده موجب شده است که طمع بسیاری از افراد آنها را به سوی از دست دادن اصل سرمایه شان هدایت کند.
گفته می شود که “سخت” چیزی است که زمان می برد و “غیر ممکن” چیزی است که کمی بیشتر زمان می برد. بنابراین کمی بیشتر تلاش کنید و صبر داشته باشید. ثبات و پایداری مهم ترین کلید برای دستیابی به موفقیت است. موفقیت یک شخص نتیجه گزینش انتخاب های کوچک، صحیح و زیرکانه ای است که پیوسته و با ثبات در طول زمان تمکیل شده اند.
بنابراین موفقیت اتفاقی نیست، بلکه از مجموعه ای از شرایط و فرصت های قابل پیش بینی و قدرتمند بر می خیزد که شما با تصمیمات صحیح تکرار شوند خود به موجود می آورید. در یک کلام موفقیت تلنبار شدن امتیازهاست.
در نتیجه “یک” را فراموش کنید و این را به خاطر داشته باشید که موفقیت در سرمایه گذاری حاصل مجموعه ای از تصمیمات صحیح در طول زمان است. زمان نیرویی است که اقدامات کوچک روزانه را به موفقیت های بزرگ تبدیل می کند.
دوست عزیز، نظر شما در مورد محتوای این مقاله چیست؟
آیا شما نیز نگاه بلند مدت به سرمایه گذاری دارید؟
خوشحال می شویم نقطه نظرات خود را با ما در میان بگذارید؟
انتشار مطلب ” موفقیت در سرمایه گذاری با تکرار تصمیمات صحیح ” با ذکر منبع و دادن لینک بلامانع است.