در این مقاله به بررسی برخی از موانع درون فردی و روانشناختی که ممکن است نقش اساسی در سکون و مانع حرکت افراد به سوی نوآوری، کارآفرینی و توسعه داشته باشند می پردازم. در هر بخش از این مقاله از یک منظر و چارچوب روانشناسانه که می تواند مانعی بر سر راه نوآوری باشد نگاه می کنم.
جفری یانگ و ژانت کلوسکو در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید که درباره طرح واره درمانی نوشته شده است، به معرفی، سنخ شناسی و ارائه راهکار درباره انواع طرح واره های روانی انسانها میپردازند. مفهوم طرح واره از روانشناسی شناختی نشأت میگیرد و شامل باورهای تزلزل ناپذیری است که در دوران کودکی درباره خود، دیگران و جهان در ذهنمان شکل گرفتهاند و نقش تعیین کنندهای درباره احساس و تفکر ما ایفا میکنند.
ریشه طرح واره در مفهوم اجبار تکرار فروید است، بدین معنی که ما تمایل داریم که دردها و رنجهای دوران کودکی خود را کماکان زنده نگه داریم. بنابراین در دوران بزرگسالی شرایط و موقعیتهایی را ایجاد میکنیم که شبیه شرایط و موقعیتهای دوران کودکیمان است و منظور از تله زندگی یا طرحواره، تمام روشهایی است که باعث بازآفرینی این شرایط میشود. بنابراین طرح واره ها الگوها یا درونمایه های دیرپای زندگی هستند، خود آسیب رسان هستند و برای بقای خودشان میجنگند.
جفری یانگ و ژانت کلوسکو ۱۱ تله زندگی را معرفی میکنند که با مطالعه دقیق آنها میتوان بیان داشت که اکثرشان موانع روانشناختی در مقابل تغییر و نوآوری هستند. مهمترین طرح واره هایی که از نظر من میتوانند موانع جدی برای رفتارهای نوآورانه و کارآفرینانه باشند عبارتند از؛
خانم کارن هورنای روانشناس در قالب چندین کتاب از جمله عصبیت و رشد آدمی، آدمهای عصبی زمانه ما و تضادهای درونی ما، ایدهای را مطرح میکند که توضیح دهنده سازوکارهای دفاعی اشخاص در زندگی است. او عقیده دارد سائق رفتارهای ما فراتر از غریزه جنسی فروید و در تضاد با محیط نهفته است. اشخاص در کودکی عشق، محبت و امنیت لازم را دریافت نمیکنند و بنابراین دچار من متزلزل درونی میشوند. بنابراین سازوکارهای دفاعی برای برخورد با عدم اطمینان در دنیا برای خود دست و پا میکنند. با افزایش سن این سازوکارها نیز در شخص رشد پیدا کرده و راه و روشهای جدید برای بروز پیدا میکند.
کارن هورنای سه سازوکار اصلی دفاعی را مطرح میکند که عبارتند از برتری طلبی، عزلت طلبی و مهرطلبی. همه اشخاص عصبی (به معنی Neurotic و دارای تضادها روانی و نه هیجان عصبانیت) از هر سه نوع سازوکار به تناسب استفاده میکنند، اما همواره یک سازوکار در شخص غالب است. ( توضیحات این سازوکارها و دلایل آنها، روشهای بروز آنها و … بسیار شیرین و جذاب است که تنها با خواندن تمام کتابهای هورنای قابل انتقال میباشد).
در میان این سازوکارهای، سازوکار عزلت طلبی مانع جدی در سر راه تفکر و رفتاری نوآورانه است. در این سازوکار شخص برای محافظت از خود کنج عزلت گزیده و از دنیا دور میشود و برای اینکه کار خود را توجیه کند دست به والایش میزند. به عنوان مثال اینکه دیگران لیاقت مرا ندارند، تمام عرفا و فلاسفه تنها بودند، اذهان برتر از جامعه گله ای جدا هستند، دیگران مرا درک نمیکنند و … نمونههایی از این تفکرات والایش یافته هستند. بنابراین در عزلت طلبی شخص برای دفاع روانی از خود ارتباط خود را با دنیای اطراف به حداقل میرساند. همچنین این اشخاص تا حد زیادی از جامعه گریزان و یا حتی متنفر هستند، بنابراین غالباً به دنبال خیر جمعی برای همگان نبوده و از اینرو دست به فعالیتهای نوآورانه و ارزشمند نمیزنند.
توماس هریس در دو کتاب وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر، ایده بنیادین در روانشناسی در روابط انسان با دیگران را مطرح میکند. او چهار وضعیت را ترسیم میکند که کودک متناسب با عشق و محبتی که والدین خود دریافت میکند در ارتباط با دیگران در ذهنش ترسیم کرده و بر این مبنا دست به تفسیر دنیا می زند.
در میان این وضعیتها، دو وضعیت اول که در آنها شخص خود را خوب و ارزشمند نمیداند میتوانند موانع جدی روانشناختی در مقابل سفر نوآوری باشند.
مدتهاست که در دنیا و با کمی تأخیر در ایران، شبه علمی و خرافاتی به نام روانشناسی موفقیت با محوریت موضوعات انگیزشی مطرح شده است. این ژانر فال فروشی نوین و نوعی کلاهبرداری است. چرا که دیگران را پر از باد کرده، آنها را به بالنهای تو خالی تبدیل میکند که هر آن آماده ترکیدن و نابود شدن هستند. این ژانر انسانها را به رویاپردازانی متوهم و بیعمل تبدیل میکند.
البته این روانشناسی زرد مجموعه ای تحریف شده است که به دنباله حوزه ای از روانشناسی علمی به نام روانشناسی موفقیت آمده است. در این پویه روانشناسی که مارتین سلیگمن بنیانگذار آن است بر درماندگی آموخته تأکید شده است، بدین معنی که انسانها بدبختی و تمامی مترادفهای مفهومی آن را میآموزند. در مقابل با برخی از روشها و رویکردها میتوانند موفقیت را بیاموزند. اما این روانشناسی زرد صرفاً با برداشت گزینشی و سطحی و مغالطه گونه از گزارههای روانشناسی موفقیت، مسیر آن را در ارائه به عموم مردم به انحراف برده است.
گابریله اوتینگن استاد روانشناسی دانشگاه نیویورک در کتاب مثبت فکر نکنید، اشاره میکند اکثر خیال پردازی ها راههایی برای فرار از واقعیت هستند و بنابراین شخص را در بلندمدت به سوی روان نژندی هدایت میکنند. او اشاره میکند که انتظار مثبت از آینده زمانی نتیجه بخش است که با تجربه زیسته و اعمال شخص حمایت شود. بدین معنی شخص میتواند انتظار مثبت واقعی از آینده داشته باشد که در یک مسیر رو به جلو در حال حرکت باشد، مسیری که پر از فراز و نشیب است اما در کل روند مثبت و رو به پیشرفتی را نشان میدهد. بنابراین نگاه خیال پردازانه عوامزده از روانشناسی موفقیت، تنها مسکنی برای دلهای خسته و بیمار است که در بلندمدت ریشه های درد را بیشتر میکند. از این رو این نگاه از روانشناسی موفقیت خود مانع رفتارها و تفکر نوآورانه و کارآفرینانه خواهد بود.
افسردگی یکی از بیماریهای روانی شناخته شده است که انسان را از زندگی روزمره دور میکند. طبیعتاً افسردگی مانعی بر سر راه حرکت به سوی توسعه و پیشرفت اشخاص تلقی میشود و آنها را در فضای سکون نگه میدارد. اما نکته مهم اینکه افسردگی تنها ریشهها ژنتیکی ندارد. بلکه بخش بزرگی از دلایل مربوط به افسردگی موارد اجتماعی و محیطی را در بر میگیرند.
جوهَن هری در کتاب روابط از دست رفته به دلایل و ریشههای افسردگی فراتر از مباحث ژنتیکی میپردازد. او اشاره میکند که از دست دادن معنای در کار، از دست دادن روابط معنادار با دیگران، فاصله گرفتن از ارزشهای معنادار در زندگی روزمره، فاصله گرفتن از مقام و منصب و احترام اجتماعی، فاصله گرفتن از طبیعت و نداشتن آینده امیدبخش از جمله دلایل عمده افسردگی افراد هستند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که این دلایل میتوانند موانع روانشناختی برای پویایی، تلاش نوآورانه و نگاه نوین اشخاص نیز باشند.
مشاهده میشود که برخی از این دلایل تشکیل دهنده دور تسلسل فساد هستند. به عنوان مثال نداشتن معنا در کار برای اشخاص (مانند بسیاری از مشاغل تولید انبوه عصر صنعتی)، به انواع مشکلات روانشناختی از جمله افسردگی دامن میزند و در مقابل همین مشکلات نیز شخص را از تحرک و پویایی برای تغییر شرایط کاری و خلق معنا درون آن ناتوان میسازد. یا در مثالی دیگر اگر اشخاص در مراودات اجتماعی پذیرفته نشده و مورد احترام قرار نگیرند، دچار افول در عزت و کفایت نفس میشوند و این افول عزت نفس بر عملکرد آنها اثر گذاشته و وضعیت اجتماعی آنها را بیش از پیش مورد تزلزل قرار داده و از اینرو مجدداً در دور تسلسلی بیپایان از سقوط و سکون قرار میگیرند.
ویکتور فرانکل روانپزشک اتریشی و خالق رویکرد درمانی معنا درمانی یا لوگوتراپی است. او که تجربه زیسته سختی از زندگی در اردوگاه کار اجباری آشویتس داشت و از آن زنده بیرون آمد و بدین ترتیب توانست رویکرد روان درمانی خود را از نزدیک و در مورد تجربه و آزمایش قرار دهد. نظریه معنی درمانی به نیاز مداوم انسان به جستجو، نه برای خویشتن بلکه برای معنایی که به هستی ما منظوری ببخشد ارتباط دارد. طبق این نظر هر چه بیشتر بتوانیم از خود فراتر رویم و خود را در راه چیزی یا کسی ایثار کنیم، انسان تر میشویم. این معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم و متعالی است. بلعکس، نبود معنا در زندگی و یا دنبال چیزهایی فقط برای نفع شخصی و نیازهای سطح پایین بودن بیماری روانی است.
نظریه معنی درمانی ویکتور فرانکل سه راه پیشنهادی برای معنی بخشیدن به زندگی ارائه میکند:
به نظر ویکتور فرانکل انگیزش ما در زندگی، جستجوی معنا نه برای خودمان بلکه برای خود معنی است و این مستلزم فراموش کردن خویشتن است. انسان کامل بودن یعنی به کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن. بنابراین جستجوی هدف تنها در خود و برای خود، شکست خود است. درست مانند یک بومرنگ؛ زمانی به سوی پرتاب کنندهاش باز می گردد که به هدف نخورده باشد، انسانها هم زمانی معنی و منظور خود را در عالم گم کرده باشند به خویشتن باز میگردند.
با توجه به نگاه فرانکل میتوان نتیجه گرفت که متضاد این نگاه، یعنی بی معنایی در زندگی پوچی واقعی است و میتواند مانع جدی برای پویایی روانی و رفتاری انسان به طور عام و مانعی برای نوآوری او باشد. بنابراین همانطور که در کتاب ژنهای نوآوری کریستسنسن نیز گفته شده، فلسفه و چرایی نوآوری یکی از ارکان سه گانه سفر نوآوری است و نبود آن سفر را ناممکن میکند، چرایی زندگی و کار انسان و معنایی که از طریق آفرینش، تجربه و یا طرز برخورد با زندگی خلق یا کشف میکند از ارکان توسعه و پیشرفت در زندگی است و نبود آن مانع خودشکوفایی و زندگی اصیل انسانی میشود.
همچنین معنا و در مقابل آن پوچی، از ارکان اصلی فلسفه و روان درمانی اگزیستانسیال نیز هست که میتواند در ارتباط با تقویت یا تضعیف اراده انسان در مواجه به زندگی (ترجمه در زمینه نوآوری؛ پویایی و انگیزه انسان برای حرکت به سوی بهبود از مسیر ناشناختهها) مورد توجه قرار بگیرد. کما اینکه اشخاص پوچگرا دست به هیچ اقدامی برای تغییر و بهبود در هیچ زمینهای از زندگی نمیزنند و حتی برخی از آنها گیاهوارگی یا زندگی گیاهی را به عنوان مکانیزم دفاعی خود بر می گزینند.
فیلسوفان و روان درمانان اگزیستانسیال بر این عقیده هستند که زندگی اصیل انسانی میتواند راهی به سوی شکوفایی انسان باشد. آنها براین باور هستند که زندگی اصیل انسانی از طریق اراده آگاهانه مبنی بر بودن تمام و کمال در جهان اتفاق میافتد.
میک کوپر در کتاب درمان های اگزیستانسیال به برخی از ویژگیهای فلسفه و پایههای رواندرمانی اگزیستانسیال که کمک میکند انسان زندگی اصیلتری (از نگاه این فلسفه) داشته باشد اشاره میکند که عبارتند از؛ اگزیستانس به مثابه منحصر به فرد بودن، مثابه جریان فعل مانند، به مثابه آزادی انتخاب، به مثابه بودن به سمت آینده، به عنوان پذیرش محدودیت، به مثابه بودن در جهان، به مثابه بودن با دیگران، به مثابه گناه و اضطراب، به مثابه به سمت دیگران بودن و به مثابه امر غیر قابل حل.
بنابراین این جنبهها کمک میکنند که گشودگی اگزیستانسیال رخ دهد، بدین معنی که اگزیستانس انسان (نه صرفاً بودن، بلکه به معنای در آنجا بودن و مرتبط بودن با جهان که نزدیک به واژه دازین هایدگر است) تحقق یافته و به شکوفایی برسد. تحقق این اگزیستانس مستلزم درگیر بودن انسان با زندگی و جهان عدم قطعیت از راه خلق خود، رابطه خود و جهان خود است. ترجمه این مورد در کارآفرینی میتواند همان اقدامات و کنشهای کارآفرینانه باشد که همراه با سفر نوآوری به سوی خلق ارزش بالاتر حرکت میکند.
در مقابل، تمام مواردی که مفاهیم متضاد یا ناهمخوان با ویژگیهای اگزیستانس ذکر شده در بالا را دارند میتوانند موانع برای پویایی و نوآوری در زمینه زندگی و خصوصاً کارآفرینی باشند. بسته بودن در ارتباط با دیگران، آزاد و مسئول نبودن در انتخابها و رفتارها، ساکن بودن به جای جاری بودن، مشابه دیگران بودن به جای منحصر به فرد بودن و … همگی از جمله این موارد هستند.
یالوم، اروین، ترجمه سپیده حبیب. روان درمانی اگزیستانسیال. تهران: نشر نی.
هورنای، کارن، ترجمه محمد جعفر مصفا. ۳ کتاب: عصبیت و رشد آدمی، شخصیت عصبی زمانه ما و تضادهای درونی ما. تهران: انتشارات بهجت
فرانکل، ویکتور، ترجمه مهین میلانی و عباس میلانی. انسان در جستجوی معنی. تهران: انتشارات درسا
می، رولو، ترجمه سید مهدی ثریا. انسان در جستجوی خویشتن. تهران: انتشارات دانژه
یانگ، جفری و کلوسگو، ژانت. ترجمه حسن حمیدپور؛ الناز پیرمرادی و ناهید گلی زاده. زندگی خود را دوباره بیافرینید. تهران: انتشارات ارجمند.
هریس، تامس، ترجمه اسماعیل فصیح. ۲ کتاب وضعیت آخر (من خوب هستم-شما خوب هستید) و ماندن در وضعیت آخر. تهران: نشر نو
برای دیدن فهرست کتابهای مفید برگزیده برای مطالعه روی لینک کلیک کنید.
نوشته : علی خادم الرضا