عالی بودن همیشه در لحظه تصمیم گیری اتفاق می افتد نه در لحظه دستیابی به نتیجه. اما در پشت هر تصمیم آگاهانه مجموعه ای پیچیده از فرآیندهای ذهنی ناخودآگاه وجود دارد. بسیاری از این فرآیندهای ذهنی نا خودآگاه برپایه خطاهای ذهنی Cognitive bias هستند و ما را از تصمیمگیری صحیح دور میکنند.
موسیقی والاترین هنر مخلوق بشر است و شنیدن موسیقی زیبا یکی از بزرگترین لذتهای زندگی. شنیدن موسیقی بیکلام هنگام مطالعه علاوه بر احساس آرامش و بهرهوری یادگیری، لذت مطالعه را نیز افزایش می دهد. من سالهاست که هنگام مطالعه متن به موسیقی بی کلام گوش می دهم و به همین خاطر هم از مطالعه لذت بیشتری می برم.
بنابراین در برخی از مقالات طولانی تر سایت که چند دقیقه ای مطالعه آن زمان می برد، یک موسیقی بیکلام قرار میدهم تا اگر شما هم خواستید هنگام مطالعه آن را بشنوید و لذت ببرید.
نام قطعه : Tabula rasa
در این بخش برخی از اصلیترین قواعد ذهنی تصمیمگیری صحیح را که می توانند برای موفقیت در سرمایه گذاری های به ما کمک کنند را بررسی میکنیم.
خیلیها فقط تلاش میکنند و دستاورد کمی دارند، خیلیها فقط فکر میکنند و هیچ دستاوردی ندارند. عده کمی هم فکورانه در حوزه ای خاص تلاش میکنند و بهترین دستاوردهای ممکن را برای خود رقم می زنند.
کلید موفقیت تلاش آگاهانه است. موانع ذهنی زیادی وجود دارد که انسانها را از تلاش کردن باز می دارند. ترس از شکست، ترس از دست دادن، ترس از حرف دیگران، تنبلی و … از جمله این موانع هستند. اما یکی از خوشچهره ترین این موانع کمال گرایی افراطی است. در این حالت شخص به سستی و اهمال متهم نمی شود و بهانههایی معتبر برای کار نکردن ارائه میدهد؛ هنوز آن چیزی که مد نظر دارم محقق نشده، هنوز کسی نمی تواند کاری را که میخواهم اجرایی کند، هنوز زمانش فرا نرسیده و … .
افرادی که کمالگرایی افراطی دارند عموماً منتقدانی بی عمل (یا بی نتیجه) هستند. آنها با نگاه صفر و صدی که به موضوعات دارند، آنقدر خود را با جزئیات درگیر می کنند و تحلیل های خستهکننده برای کوچکترین احتمالات انجام می دهند که از تصمیمگیری باز میمانند. اما دانستن چگونه انجام دادن کارها مهم نیست، بلکه چطور انجام دادن آن “چگونه” ها است که اهمیت دارد.
بدانیم که کمال گرایی اسمی فانتزی برای ترس است. بدانیم گزینه کامل و بینقص یک افسانه است. افراد موفق نیز همواره به دنبال بهترین نتایج هستند، اما این خواست آنها مانع عملگرا بودن شان نمیشود. آنها تلاش می کنند در چارچوب شرایط، منابع، فرصتها و توان موجود دست به اقدام بزنند و بهترین نتیجه را خلق کنند. هیچ یک روزی وجود ندارد، فقط همین امروز وجود دارد. بنابراین دست به کار شوید.
در یک تحقیق از اساتید دانشگاهی در آمریکا پرسیده شد که آیا آنان خودشان را جزء ۱۰% برتر اساتید می دانند؟ بسیار جالب بود که ۹۴% از آنها اعتقاد داشتند که جزء ۱۰% اساتید برتر دانشگاه هستند. وقتی پای برتری شخصی به میان بیاید انسانها نسبت به خود، افکار خود، تصمیمات خود و اعمال خود دارای دید مثبت کاذبی هستند. آنها اصولاً معتقدند که تصمیمات شان درست هست و اگر به نتیجه دلخواه نرسیده برای توجیه آن از نام بردن ده ها عامل محیطی استفاده می کنند. این خطا باعث میشود که در هنگام تصمیم گیری خوش بینی بیش از اندازه ای نسبت به تصمیمات خود داشته باشیم.
البته خوشبینی یکی از صفات برجسته افراد موفق است. اما هر چیزی جایی و زمانی دارد. بهتر است بگویم باید در هنگام تصمیم گیری واقع بین باشیم و نه خوش بین. در بسیاری از موارد خوشبینی بیش از اندازه باعث میشود که بیروایی کاذب به دست آوریم. این بیروایی کاذب نیز باعث میشود که در پذیرش ریسک اشتباه محاسباتی داشته باشیم، خودمان را توجیه کنیم و بیش از آن چیزی که باید ریسک کنیم. به این ترتیب خود و سرمایهمان را در خطر میاندازیم.
به سخنان موفقیت اساتید و نویسندگان نخ نمایی داخلی و خارجی توجه نکنید. کار آنها بیشتر شبیه فالگیرهایی است که فقط چیزهایی را بیان میکنند که مردم دوست دارند بشوند. آنها دلالان امید هستند. توصیههای آنها عموماً از این حد فراتر نمی رود که آن چیزهایی را که میخواهیم لیست کنیم، روزانه چندین بار آنها را تجسم کنیم، انرژی بفرستیم و منتظر بمانیم تا کائنات همه شرایط را فراهم آورد. اینها بیشتر شبیه شوخی هستند. واقعیتها میتوانند بسیار سخت و عریان باشند. هر کسی در هر زمینه ای به جایی رسیده است می داند که آن چیزی که باعث موفقیت انسان می شود تلاش فکری و جسمی مستمر و هوشمندانه در کنار بینش صحیح است. سختیها و شکستهای زیادی باید تحمل شود. بنابراین خوشبینی واقعی زمانی است که در حین تلاش فراوان از شکستی به شکست دیگر می رویم و بینش و روحیه خود را از دست ندهیم.
به یاد این جمله معروف دریانوردان انگلیسی باشید که
امید به بهترینها داریم، اما برای بدترینها آمادهایم.
به قول مارک تواین
مشکل مردم این نیست که کم می دانند، مشکل آنها این است که اطلاعات زیادی دارند که اهمیت ندارد.
برای بسیاری از مردم در فرآیند تصمیم گیریشان آشنا بودن اطلاعات از درست بودن اطلاعات مهمتر است. به این معنی که اخباری که در دفعات بیشتری شنیده می شود و در ذهن آنها در دسترس تر است، وزن بیشتری در تصمیمگیری شان بازی می کند.
رسانههای جمعی عمده اخبار را در شبانه روز چندین بار تکرار می کنند. اگر موضوع خبری موضوع مهمی باشد، مانند ارز، بازار مسکن، بافت فرسوده، زلزله و … تناوب این اخبار بیشتر نیز می شود و ما هر ماه یا هر هفته خبری در این زمینهها میشنویم. از طرفی میدانیم که بسیاری از رسانه های جمعیِ عمده اخبار را جهتگیری شده و نه صرفاً بر پایه واقعیت های موجود ارائه می دهند. تکرار این اخبار نه چندان صحیح در طول زمان مبنای تصمیمگیری بسیاری از مردم خواهد بود.
این خطای ذهنی تفکر گله ای نام دارد. اکثر انسانها دوست دارند از جمع تبعیت کنند، چرا که اینگونه آرامش ذهنی بیشتری دارند. اگر همه چیزی بخرند، آنها هم می خرند. رابرت فراست شاعر آمریکایی می گوید
من راهی را در پیش گرفتم که رهرویی نداشت و همه تفاوتها در همین بود.
به قول مولوی:
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
دنباله رو جمعیت نباشید. از اخبار دم دستی تکرار شونده و شایعاتی که مرتباً شنیده می شوند دوری کنید. طبق مدارک و مستندات عمل کنید نه از روی هیجان و امید. بدانید که همواره در جریانهای هیجانی خرید در یک بازار، عده کمی سود میکنند و عده بسیاری ضرر. به عنوان یک سرمایه گذار موفق به دنبال اطلاعات ارزشمند و تحلیل صحیح آنها باشید. به خاطر داشته باشید که موفق ترین سرمایه گذاران اشخاصی هستند که تصمیمات منطقی بر پایه اطلاعات درسی می گیرند و برای رسیدن به نتیجه صبر زیادی نیز دارند.
این خطا ترکیبی از بینش و پیشداوری است. به این معنی که شخص با مراجعه به تجربیاتی که در گذشته دارد برای خود نشانههایی را برای پدیدهایی خاص در نظر می گیرد. با دیدن برخی از آن نشانهها در زمان حال و در شرایط مشابه و بدون بررسی سایر موارد و جزئیات بلافاصله تصمیم نیمه شهودی خود را میگیرد. به این صورت او بدون تحقیق دقیق واقعیت، فقط با دیدن چند نشانه که عمدتاً ذهنی هستند، تصمیم گیری قطعی و تعمیم یافته انجام می دهد.
البته تصمیمگیری یک مهارت است و مانند هر مهارت دیگر با تکرار بهتر می شود. کسی که در طول زمان تصمیمات زیادی میگیرد به مرور میتواند تصمیمات بهتر در زمان کوتاه تر اتخاذ کند. اما با این کسی که فقط بر مبنای تجربه خود تصمیم گیری می کند در اسارت رخدادهای گذشته است. به قول ماکسیم گورکی
نشستن در ارابه گذشته شما را به هیچ جایی نمی رساند.
بیایم دیوارهای ذهنی را خراب کنیم و از تصمیمگیری قبل از بررسی جنبه های اساسی موضوع خودداری نماییم. بیایید علیرغم تجربه و مهارتی که درباره موضوعی دارید، متناسب با مقیاس آن موضوع، بین چند دقیقه تا چند روز تصمیم گیری را به تعویق بیندازید تا جنبه های پنهان موضوع و ابعاد مختلف تصمیم نیز برایتان روشنتر بشود.
این نوشته قسمت اول از ” اصول تصمیم گیری صحیح ” بود. قسمت دوم اصول و مهارت تصمیم گیری صحیح را با کلیک بر روی لینک مطالعه کنید.
همچنین برای آموزش بیشتر می توانید ویدئوهای اصول تصمیم گیری را قالب محتوای ویژه کارآفرینی کوانتومی مشاهده کنید:
دوست عزیز، نظر شما در مورد محتوای این مقاله چیست؟
خوشحال می شویم نقطه نظرات خود را با ما در میان بگذارید؟
انتشار مطلب ” اصول تصمیم گیری اثربخش و صحیح ” با ذکر منبع و دادن لینک بلامانع است.