این سوال اساسی است و در همین راستا این مقاله را نگارش کرده ام. به منظور توسعه کسب و کارها ما نیازمند این هستیم که دائما ایده های جدید را آزمایش کرده و از میان آنها بهترین را انتخاب و توسعه دهیم. به این ترتیب است که همواره سبدی از محصولات و ایده های قابل مدیریت در چرخه های مختلف محصول، برای بازارهای مختلف داریم. ازینرو برای پرداختن به این سوال مهم خوب است به دو مورد اشاره کنم؛ یکی نسبت و دیگری اثبات!
موسیقی والاترین هنر مخلوق بشر است و شنیدن موسیقی زیبا یکی از بزرگترین لذتهای زندگی. شنیدن موسیقی بیکلام هنگام مطالعه علاوه بر احساس آرامش و بهرهوری یادگیری، لذت مطالعه را نیز افزایش می دهد. من سالهاست که هنگام مطالعه متن به موسیقی بی کلام گوش می دهم و به همین خاطر هم از مطالعه لذت بیشتری می برم.
بنابراین در برخی از مقالات طولانی تر سایت که چند دقیقه ای مطالعه آن زمان می برد و یا اینکه خودشان فایل مولتی مدیا ندارند، یک موسیقی بیکلام قرار میدهم تا اگر شما هم خواستید هنگام مطالعه آن را بشنوید و لذت ببرید.
نام قطعه: Parca
یکی از سوالهایم در برخورد با اشخاصی که با شور و حرارت از یک ایده بکر صحبت میکنند، میخواهند آن را تبدیل به یک مدل کسب و کار جدید نمایند و بسیار امید دارند تا آنها را به سود هنگفت برساند اینست که چند درصد از منابع مالی شرکت یا شخصی شما درگیر این ایده و برنامه خواهد شد؟ آنها اعداد مختلفی برایم بازگو می کنند، برخی میگویند ۲۰ درصد، برخی ۵۰ درصد، برخی میگویند ۸۰ درصد، برخی حتی میگویند منابع شان کافی نبوده و مجبور به استقراض هستند.
اما من به عنوان یک چراغ راهنما عدد ده درصد را پیشنهاد می دهم. به این معنی که ایده جدید نباید بیش از ده درصد منابع کسب و کار را به خود اختصاص دهد و نود درصد باقی مانده منابع باید در راستای حفظ و بهبود وضع موجود صرف شود. اگر ایده جدید بیش از ده درصد منابع، اعتبارات و یا جریان نقدینگی کسب و کار را به خود درگیر میکند، در فیلتر اول آن را مردود می دانم. مگر در شرایط استثناء و با در نظر گرفتن تمهیدات ویژه و متعدد. حتماً این نکته را در نظر داشته باشید که این نسبتها برای صنایع مختلف، بازارهای مختلف، تکنولوژهای مختلف، شرکت های مختلف و با منابع مختلف قطعاً متفاوت است. اما به طور کلی در محیط پر از پیچیدگی و عدم قطعیت و با بنیانهای متزلزل اقتصادی امروز، در معرض ریسک قرار دادن نسبت بیشتری از سرمایه کسب و کار به طور عمومی، اقدامی بسیار مخاطره آمیز است. در نظر داشته باشیم که هر فعالیت جدید در بطن خود در بهترین حالت با میزان زیادی ریسک همراه است و در واقعیترین حالت با عدم قطعیت های فراوان، به گونه ای که ما نمی دانیم به چه چیزهایی امکان مواجه شدن را خواهیم شد. در همین راستا لیبناشتاین، یکی از علمای مدیریت، اینطور بیان می کند که
در دنیای امروز شکست قاعده و موفقیت یک استثناء است.
بنابراین همواره باید توان خود را برای آزمون و خطاهای متعدد، تحمل شکست ها و آمادگی برای اقدامات بعدی حفظ کنیم.
بسیاری از مواقع مشاهده کردهام اشخاصی که ایده ای برای توسعه محصول، بازار، کسب و کار و یا سرمایهگذاری دارند، با هیجان فراوان از عواید تحقق ایده شان صحبت میکنند. اینکه اگر این یا آن اتفاق بیفتد، محصول به موقع به بازار بیاید، اگر سرمایه گذاری انجام شده به بازدهی برسد و … دهها اگرِ دیگر، آنوقت است که چه شرایط ایده آلی رخ دهد. غافل از اینکه میان ایده آنها و تحقق ایده آنها، “اگر” های فراوانی وجود دارد که بسیاری از شرایط تحققشان خارج از کنترل این اشخاص است. امروزه ما در دنیای عدم قطعیت و پر از پیچیدگی زندگی میکنیم و همواره با گذشت زمان، کمتر و کمتر بر مسائل محیط پیرامون خود کنترل داریم. بسیاری از موارد برای ما ناشناخته است. هر روز و هر هفته اتفاقهای جدیدی در سطوح خرد تا کلان، نزدیک تا دور رخ می دهند که هر کدام به تنهایی میتواند تمام محاسبات شما را زیر سوال برده و نامعتبر کنند. در این شرایط نباید به دنبال اگرها بود، نباید به دنبال اثبات فرضیهها، بلکه باید به دنبال رد آنها بود. چرا و چگونه؟
معلوم شده است اشخاصی که ایده و هدف خاصی دارند پس از مدتی دچار خطای شناختی Cognitive Bias می شوند. ذهن آنها کاملاً درگیر ایده شده و به صورت ناخودآگاه همواره به دنبال راههایی برای تحقق آن می گردد. تعدد این راهها به این درک اشتباه منجر می شود که ما قادر به اجرایی کردن ایدهمان هستیم. به خصوص در کشور ما که مردم بسیار اهل حرف و کمتر اهل فکر هستند، حاضرند ساعت ها در مورد ایده شان صحبت کنند و جنبه های مثبت آن را برای خود یا دیگران تکرار نمایند، اما همینکه از آنها خواسته می شود دو صفحه در مورد ایده شان و جنبه های مثبت و منفی آن، احتمالات پیرامون ایده، راهکارهای رسیدن به هدفشان، اقدامات احتمالی در صورت شکست و … مطلبی بنویسند، نمیتوانند! آنها به دلیل همین تکرارهای ذهنی و در نبود تحلیلهای دقیق، پس از مدتی مسئله را بدیهی فرض کرده و خود را مُشرف بر آن می دانند. در صورتی که انسان از مواردی ضربه میخورد که بیشترین اطمینان را به آنها دارد.
برای بررسی ایدهها و راه های اجرایی نمودن آنها در شرایط عدم قطعیت از همان ابتدا باید مسیر دیگری را پیمود. نباید به دنبال اثبات فرضیهها رفت. باید به دنبال رد آنها بود و دائماً احتمالاتی را بررسی کرد که می توانند منجر به مردود شدن فرضیه ما شوند. به این ترتیب اگر پس از فهرست نمودن دلایل و احتمالات منجر به شکست، بررسی یک به یک آنها و اینکه در صورت رخ دادن هر کدام چه اتفاقی برای شما، کسب و کار و ایدهتان میافتد، به این درک رسیدید که باز هم قادر هستید میزان ضرر را تحمل کرده و شرایط را تحت کنترل خود داشته باشید، آنوقت مجاز خواهید بود تا با فکری آسوده تر به بررسی جنبه های مثبت و روشهایی برای اثبات فرایض خود مشغول شده و ایده تان را به سمت اجرا هدایت کنید.
در یک مثال ساده اینطور تصور کنید که شخصی می خواهد در کسب و کارش محصول جدیدی را به بازار معرفی کند. با بررسی های اولیه که انجام داده به این نتیجه گیری نائل آمده است که این محصول احتمالاً به سرعت در بازار مورد توجه قرار خواهد گرفت و درخواستها برایش افزایش خواهد یافت. این شخص خوشحال دست به انجام یکسری محاسبات مالی میزند که در صورت تولید انبوه این محصول، در مدت زمان مشخص، با هزینه مشخص، احتمالاً قادر به فروش مقدار مشخصی خواهد بود و سود مشخصی را نیز کسب خواهد کرد. سپس این چرخه را چند مرتبه با خود مرور می کند و متوجه میشود که مثلاً بعد از شش بار تکرار این چرخه از تولید تا فروش در طول یکسال، مقدار سود نهایی که بدست می آورد چه قدر خواهد بود. به همین سادگی!
در اینجا انگیزه این شخص برای شروع یا توسعه کسب و کار خود صرفاً محاسبات مالی ذهنیست که انجام داده است. در صورتی که واقعیتهای شناخته و ناشناخته بازار بسیار فراتر از این فرآیند صریح و روشن جولان میدهند. ایبسا که در محیط پیچیده و پر از عدم قطعیت، نادانسته های ما نقش مهمتری از دانسته هایمان در سرنوشتمان بازی می کنند. در این محیط چیزهایی که میدانیم نمیتواند آسیب چندانی به ما وارد کنند، اما ناشناخته ها می توانند کسب و کارمان را نابود کنند. در همین راستا دهها مانع معلوم و نامعلوم از نیاز به انواع مجوزها، گیر افتادن کار در تله های مالی و زمانی ادارات گوناگون، تأمین مواد اولیه در شرایط نامطمئن از لحاظ قیمت، زمان و یا حجم مشخصی از آن مواد در بازار، تصویب قوانین بالادستی به صورت ناگهانی و بدون اطلاع قبلی که می تواند بر تمام جنبه های کسب و کار اثر بگذارد، مشکلات تأمین منابع انسانی و مالی، بازاریابی، مقتضیات متنوع فروش، تغییر اولویتها در خدمات، بیماری یا فوت اشخاص کلیدی حاصل در این فرآیند و … همه و همه می توانند فرآیند ذهنی “ایده تا نتیجه” شخص را کلاً از مسیر خود خارج نمایند.
نگاه صحیح به این مسئله می تواند اینگونه باشد که ابتدا بررسی شود که اجرای این ایده تا چه میزان و چه مدت منابع مالی کسب و کار را درگیر خود خواهد کرد (مورد اول). سپس امکان سنجی های مختلف را با نیت رد ایده و نه تأیید آن انجام دهید. اگر نتوانستید ایده را رد کنید، آنگاه به سراغ پیگیری آن بروید. به این صورت که برنامه جامعی برای تبدیل این ایده به محصول یا کسب و کار ترسیم نمایید؛ از اهداف مشخص تا برنامه های اجرایی، منابع، زمان، فناوری، امتیازات، اشخاص و … مورد نیاز همگی تعیین شوند. آنگاه روشهای دستیابی و بکارگیری هر کدام ترسیم شود. تا اینجای کار به مانند هر برنامه ریزی سنتی دیگری پیش رفته است. اما از این مرحله به بعد و قبل از ورود به فاز اجرایی (مانند تأمین مالی، تملک فضا، تشکیل تیم و …)، لازم است که یک مرحله دیگر اضافه شود؛ مرحله ای شامل بررسی تمام دلایل و احتمالاتی که می توانند منجر به شکست شوند و راهکارهای جانشین، مقابله، تحمل و یا عقبنشینی در صورت عدم دستیابی به نتیجه. اینکه در صورت شکست، وضعیت موجود و آینده تا چه حد تحت تأثیر ضررها و هزینه فرصتهای تحمیل شده قرار می گیرد. توجه داشته باشید که حتی احتمالاتی که ممکن است بسیار بعید به نظر برسند نباید از قلم بیافتند. حتی به قوهای سیاه باید توجه کنید. در نهایت، پس از گذر از این مرحله است که می توانید با در نظر گرفتن تمامی جنبه ها، دست به اقدام زده و به سوی هدف خود حرکت نمایید.
به یاد داشته باشید که تازه کارها همواره به جای آنکه به دنبال ابطالپذیری فرض های کاری خود باشند، به دنبال اثباتشان هستند تا به این وسیله با انگیزه بیشتری دست به اقدام بزنند. در حالی که در عمل، با ابطال میتوان به یقین بیشتری رسید تا اثبات. اشخاص با تجربه کمتر چون مرگ کسی را ندیدهاند گمان میکنند عمر جاودان است! چون شکستی نخورده اند فکر می کنند شکستی وجود ندارد. آنها مشتاق این هستند که کاری انجام داده باشند؛ هرچه زودتر، هرچه بیشتر، هرچه بزرگتر. مانند سربازهای جوان و بی تجربه ای که فقط فکر حمله و تصرف اند، در حالی که ژنرال های کارکشته فکر پشتیبانی و نگهداری هستند!
انتشار مطلب سرمایه گذاری روی ایده ها با ذکر منع بلامانع است.
در ارتباط با شناخت بیشتر محیط کسب و کار و اثرات آن بر تصمیمات کارآفرینان مدیران درس شناخت و تحلیل محیط کسب و کار را مشاهده بفرمایید