در نتیجه مطالب قبلی در مورد اهداف و چشم انداز ، بعنوان قدم اول در مسیر موفقیت و افزایش بهره وری ، ضرورت تعیین چشم انداز شخصی کاملاً مشخص می شود. اینکه بدانیم بطور کلی میخواهیم در چه مسیری حرکت کنیم و چه جایگاهی را به عنوان یک انسان متعالی داشته باشیم بسیار با اهمیت تر از این است که بدانیم میخواهیم چه درآمد یا هدف دیگری را داشته باشیم.
می توانیم اهداف را به صورت گزینشی برای تعالی خود انتخاب کنیم، بطوریکه تمامی این اهداف در کنار یکدیگر مانند اجزا و قطعات یک پازل هستند. با دستیابی به تک تک آنها، ما گام به گام در مسیر تعالی انسانی خود قدم بر می داریم و تصویر خود را بیشتر شکوفا میکنیم تا یک وجود کلی و یکپارچه باشیم.
این اهداف پراکنده و متعدد هستند که در پی نیازها ما را به هر طرف به دنبال خود می کشند. دلیل آن هم اینست که کارکرد مغز انسان، کارکردی کوتاه مدت است و تصمیماتی که می گیرد برای دوری از رنج و یا دستیابی به لذت، در بازه زمانی کوتاه مدت می باشد. بنابراین بدون داشتن چشمانداز کلی از خود، اهدافی که تعیین می شود سطح رفع همین نیازها خواهند بود. به طوری که در نهایت با دستیابی به هرکدام از این اهداف، هدف جدید و بزرگتری را میخواهیم و این مسیر همچنان ادامه پیدا میکند. در نیازهای سطح پایینتر گیر می افتیم بی آنکه معنی حقیقی و متعالی برای زندگی خود داشته باشیم.
دوست عزیز، نظر شما در مورد محتوای این مقاله چیست؟
نظر شما در مورد چشم انداز و هدف و رابطه آنها با یکدیگر چیست؟
خوشحال می شویم نقطه نظرات خود را با ما و دوستان دیگر در میان بگذارید ?
انتشار مطلب ” چشم انداز در مقابل هدف ، چون که صد آید نود هم پیش ماست ” با ذکر منبع و دادن لینک بلامانع است.