۷۳ تن از ۱۶۲ انسان مشهوری که فرهنگ معاصر غرب را شکل دادهاند، مشخصاً نویسندگان بزرگ و رمان نویس هستند. یعنی حدود ۴۵ درصد. در میان این ۷۳ نفر، همه جور آدمی با همه جور عادتی هست. اما تقریباً اکثر قریب به اتفاق آنها واجد یک صفت هستند:
لئون تولستوی: «باید هر روز بنویسم و هیچ روزی را از دست ندهم. این کار بیش از آن که برای موفقیت در نوشتن ضروری باشد، یاری ام می کند تا مهار برنامه روزانه ام از دست نرود.»
گوستاو فلوبر: «در زندگی ات مثل یک بورژوا منظم و مرتب باش تا بتوانی در کارت اصیل و بی رحم باشی.»
هنری میلر: «برای حفظ لحظات راستین شهود هنری، باید بسیار منضبط بود و به زندگی انضباط بخشید.»
هاروکی موراکامی: «بی هیچ تغییری به برنامه روزانه ام (بیدار شدن در ساعتِ چهار صبح/ پنج شش ساعت نوشتن بیوقفه/ ورزش/ مطالعه/ گوش کردن موسیقی/ به بستر رفتن در ساعت ۹ شب) پایبندم. آن چه اهمیت دارد تکرار این کار است، یک جور هیپتونیزم. خود را هیپتونیزم می کنم تا بر ژرفای ذهنی ام بیفزایم.»
چاک کلوز: «آماتورها منتظر الهام می مانند، اما ما می رویم سر کار و شروع می کنیم به کار کردن.»
از بین ۷۳ نفر از نویسندگان بزرگ دوران فقط و فقط ۱۲ نفرشان (حدود ۱۶درصد) شب ها می نوشته اند. بقیه آدمِ صبح بودهاند، و راستش را بخواهید، آدمِ صبح خیلی زود. یعنی بیدار شدن در ساعت چهار، پنج یا شش صبح بین آنها کاملاً رایج بوده است.
خوشبختانه شمار معتادان در بین داستان نویسان خیلی کمتر از شمار آنان در سایر بزرگان است. از بین این ۷۳ نفر فقط به ۶ نفر اشاره شده که به مخدرها یا الکل معتاد بوده اند.
نزدیک به ۴۰ درصد بزرگانی که در این کتاب از آنان نام برده شده، اهل فعالیت های ورزشی روزانه بودهاند. البته در این زمینه، نویسندگان وضع شان بدتر است. از بین ۷۳ نفری که کتاب شرح حالشان را نوشته، فقط در مورد ۱۷ نفر (حدود ۲۳درصد) به صراحت گفته شده که اهل ورزش بوده اند.
جالب ترین موردِ معتاد به ورزش در میان نویسندگان کسی است که احتمالاً شما هم با شنیدن نامش مثل من تعجب میکنید؛ فرانتس کافکا. این قهرمان ادبیات مدرن هر روز صبح، ده دقیقه برهنه جلوی آینه ورزش می کرده، بعد لباس می پوشیده و یک ساعت پیاده روی می کرده. تازه به این هم بسنده نمی کرده و همیشه، هم بعد از نوشتن و هم قبل از خواب، باز حداقل ده دقیقه ورزش می کرده است.
حدود ۹۳ درصد از نویسندگان بزرگ، تقریباً هر روز می نوشته اند. در بین آنها نویسندگانی چون «گرترود استاین» است که فقط روزی نیم ساعت کار می کرده و برخی مانند «جویس کارول اوتس» (نویسنده بیش از ۵۰ رمان، ۳۶ مجموعهداستان، و تعداد زیادی مجموعه شعر و نمایشنامه و مقاله) که هر روز از ساعت هشت تا یک بعد از ظهر و چهار تا هفت بعد از ظهر و برخی روزها یکی دو ساعتی هم بعد از شام می نویسد.
«تامس وولف» و «ارنست همینگوی» ایستاده می نوشته اند. وولف، که نزدیک به دو متر قد داشته، کاغذهایش را روی یخچال میگذاشته و می نوشته و همینگوی روی رحلیِ بالای کتابخانه.
«آنتونی ترولوپ»، که در دوره ای سی ساله ۴۷ اثر داستانی و ۱۶ کتاب در موضوعات دیگر نوشته، به خدمتکارش پول می داده تا او را هر روز ساعت پنج و نیم صبح به زور بیدار کند. او هر روز تا ساعت هشت و نیم می نوشته. مواردی بوده که مثلاً ساعت هفت رمانش تمام میشده. بلافاصله کاغذ دیگری جلویش می گذاشته و رمان بعدی اش را شروع می کرده و این رمان جدید را تا ساعت هشت و نیم می نوشته.
جیمز جویس هفت سال پیوسته روی اولیس کار کرد. طبق محاسبات خودش، این شاهکار بیست هزار ساعت از او وقت گرفت و طی آن هشت بیماری، ۱۹ تغییر آدرس (از اتریش گرفته تا سوئیس، ایتالیا و فرانسه) را پشت سر گذراند.
جان چیور هر روز صبح هم زمان با سایر کارمندان مجتمع مسکونی ای که در آن ساکن بوده، حمام می کرده و صبحانه می خورده و کت و شلوار تن می کرده و سوار آسانسور می شده. اما از ساختمان خارج نمی شده. به انباری می رفته، کت و شلوارش را در می آورده و با لباس زیر تا ظهر می نوشته. بعد کت و شلوارش را می پوشیده و برای ناهار بر میگشته به آپارتمان خودش.
برنامه روزانه انوره دوبالزاک؛ اعجوبه ای که طی ۳۲ سال نوشتن، ۹۰ رمان و ۲۰ اثر غیرداستانی به نگارش در آورد: ساعت شش بعد از ظهر: خوردن شام سبک و بعد خواب/ بیدار شدن در ساعت یک نیمه شب/ هفت ساعت نوشتن/ خواب از ساعت هشت تا نه و نیم/ نوشتن از ساعت نه و نیم تا چهار بعدازظهر/ پیادهروی/ دوش/ ملاقات با دوستان تا ساعت شش/ بعد خوردن شامی سبک و رفتن به بستر.
–
توضیحات:
” نویسندگان بزرگ چگونه عرق می ریزند ” قسمت هایی از یادداشت محمدحسن شهسواری است که آن را بر پایه اطلاعات کتاب «آداب روزانه» نوشته میسون کاری نگاشته است.