در ادبیات مدیریت استراتژیک Strategic Management ، تعاریف متعددی برای بیان مفهوم تفکر استراتژیک Strategic Thinking وجود دارد. برخی از نویسندگان مفهوم تفکر استراتژیک را برای مفاهیمی دیگری چون برنامه ریزی استراتژیک Strategic Planning و مدیریت استراتژیک به کار بردهاند. به عنوان متال ویلسون بیان میدارد “تلاش برای بهبود، نهاد برنامهریزی استراتژیک را آنچنان تغییر داده است که شایسته است تا به آن مدیریت استراتژیک یا تفکر استراتژیک اطلاق شود. نویسندگان دیگر بر فرآیند مدیریت استراتژیک تمرکز کردهاند و آشکارا بیان میدارند که برنامه ریزی استرتژیک خوب، به تفکر استراتژیک کمک خواهد کرد یا تلویحاً پذیرفتهاند که یک سامانه مدیریت استراتژیک خوب طراحی شده، تفکر استراتژیک را در سازمان آسان می سازد (منصوریان، ۱۳۹۱).
موسیقی والاترین هنر مخلوق بشر است و شنیدن موسیقی زیبا یکی از بزرگترین لذتهای زندگی. شنیدن موسیقی بیکلام هنگام مطالعه علاوه بر احساس آرامش و بهرهوری یادگیری، لذت مطالعه را نیز افزایش می دهد. من سالهاست که هنگام مطالعه متن به موسیقی بی کلام گوش می دهم و به همین خاطر هم از مطالعه لذت بیشتری می برم.
بنابراین در برخی از مقالات طولانی تر سایت که چند دقیقه ای مطالعه آن زمان می برد و یا اینکه خودشان فایل مولتی مدیا ندارند، یک موسیقی بیکلام قرار میدهم تا اگر شما هم خواستید هنگام مطالعه آن را بشنوید و لذت ببرید.
نام قطعه: Morning in Madrid
مینتزبرگ قائل به تفاوتی آشکار بین دو مفهوم تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک است و میگوید برنامه ریزی استراتژیک تفکر استراتژیک نیست. از دیدگاه وی برنامهریزی استراتژیک بر تجزیه و تحلیل تمرکز می کند و با تفسیر، بسط جزییات و صورت بندی استراتژی های فعلی سروکار دارد. از سوی دیگر تفکر استراتژیک بر ترکیب، استفاده از شهود و خلاقیت برای خلق تجسم و تصویری منسجم از سازمان تأکید دارد و میگوید برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی است که باید پس از تفکر استراتژیک واقع شود.
گرات نیز دیدگاهی مشابه دارد. او معتقد است که تفکر استراتژیک فرآیندی است که از طریق آن مدیران ارشد می توانند خود را از فرایند ها و بحران های روزمره مدیریتی جدا سازند و بدین گونه دیدگاهی متفاوت از سازمان و محیط متغیر آن حاصل کنند (همان).
تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک باید در کنار هم نقش مکمل داشته باشند. تفکر استراتژیک چشم انداز متناسب با واقعیت های کنونی بازار و تحولات آینده آن را می آفریند که برای تبیین و پیاده سازی آن از ابزار برنامهریزی استراتژیک استفاده میشود (غفاریان و کیانی،۱۳۸۷ ،B، ۱۹).
مینتزبرگ متفکران استراتژیک را از برنامه ریزان استراتژیک جدا میداند. وی برای برنامه ریزان استراتژیک نقش های موثری همچون گردآوری داده، همراهی متفکر استراتژیک در خلق استراتژی و مشارکت در پیاده سازی چشم اندازهای استراتژیک ذکر میکند ولی خلق چشم انداز و معماری استراتژی را حاصل تفکر استراتژیک می داند (منصوریان، ۱۳۹۱).
در تفکر استراتژیک یک تصویر بزرگ و یکپارچه از محیط کسب و کار شکل میگیرد. این شیوه نگرش لازمه کشف قواعد اثربخش و بکارگیری آنها در راستای پاسخ به مشتری است، در حالی که برنامه ریزی استراتژیک با تمرکز بر روی چشم انداز و جزئیات استراتژی خلق شده، داده های دقیق برای پیاده سازی استراتژی فراهم می سازد.
تفکر استراتژیک جهت گیری مناسب سازمان را مشخص میسازد و برنامه ریزی استراتژیک سازمان را در جهت مشخص شده به پیش می برد.
تفکر استراتژیک با سنتز عوامل موثر محیطی و درونی تصویر یکپارچهای از فضای کسب و کار را در ذهن ایجاد کرده و زمینه را برای خلق پاسخ های خلاقانه و بدیع به نیازهای بازار فراهم میسازد و برنامه ریزی استراتژیک با روشهای تحلیلی، اهداف استراتژیک را به برنامهها و اهداف سالیانه و کوتاه مدت تبدیل کرده و گام های لازم برای پیادهسازی استراتژی خلق شده را فرموله می کند. شاید با این دیدگاه بهتر باشد برنامه ریزی استراتژیک به عنوان ابزاری برای پیاده سازی چشم انداز حاصل از تفکر استراتژیک تلقی شود (غفاریان و کیانی،۱۳۸۷ ،B، ۵۸-۵۹).
برنامه ریزی استراتژیک فقط زمانی می تواند مفید باشد که از طریق تفکر استراتژیک حمایت شود و در نهایت به مدیریت استراتژیک منجر گردد. مدیریت استراتژیک به عنوان یک اقدام اساسی برای یک سازمان فعال و بهرهور مطرح است. تفکر استراتژیک به این معنی است که از خود بپرسیم ” آیا ما در حال انجام دادن کارهای صحیح هستیم ؟ ”
خانم جین لیدکا برنامه ریزی استراتژیک را برای پیاده سازی استراتژی های خلق شده از طریق تفکر استراتژیک و همچنین تسهیل تفکر استراتژیک می داند و برنامه ریزی تسهیل روند کاری و پیاده سازی نتایج آن را بر عهده دارد (برادران شرکاء،۱۳۸۶).
در رابطه با سطح مناسبی از عمق تفکر استراتژیک و حد توازن استفاده از شهود و تحلیل، ممکن است آنچه برای یک شرکت و یا یک مدیر در یک وضعیت خاص مناسب پنداشته شود، الزاماً برای شرکت و یا مدیر دیگری در وضعیتی متفاوت مناسب نباشد. هیچ فرمول منحصر به فردی برای موفقیت در تفکر استراتژیک وجود ندارد و رویکردی که برای یک شرکت یا مدیر کارساز باشد، ممکن است برای شرکت یا مدیر دیگری چنین نباشد.
هراکلیوس (۱۹۹۸) با برداشتی بجا در این زمینه اظهار می کند که تفکر استراتژیک و طرح ریزی استراتژیک هر دو ضروری است و هیچ یک بدون دیگری کافی نیست. رویکردهای انعطافپذیر در تفکر استراتژیک می توانند در رسیدن به طرح ریزی استراتژیک بهبود یافته ما را یاری کنند. ریموند (۱۹۹۶)، ویلسون (۱۹۹۸) و لیدکا (۱۹۹۸) نیز بر اهمیت توازن برقرار کردن بین شهود و تحلیل تاکید میکنند (اوشاناسی،۲۰۰۸).
این دوره (برنامهریزی و تفکر استراتژیک) به دو انتهای طیف مکاتب دهگانه استراتژی تعلق دارند. برنامه ریزی استراتژیک جزو مکتب طرح ریزی است که در محیط قابل شناخت و قابل پیش بینی اثر بخش است و تفکر استراتژیک با مکتب یادگیری تعریف میشود که برای محیط غیر قابل درک و پیش بینی مناسب است (برادران شرکاء،۱۳۸۶).
به میزانی که محیط قابل درک تر و تغییرات آن قابل پیشبینی تر باشد، مکتب های فرآیندی تجویزی (نظیر برنامهریزی استراتژیک) اثربخشی و کارایی بیشتری ارائه می دهند ولی با پیچیده شدن روابط محیطی و بروز تغییرات جهشی و غیرخطی، رویکردهای ساده تجویزی اثربخشی خود را از دست داده و به جای آن بهره گیری از رویکردهای توصیفی (نظیر تفکر استراتژیک) توصیه میشود (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷،B،۴۰).
بدین ترتیب تفکر استراتژیک در محیط پر تحول و غیر قابل پیش بینی امروز رویکرد مناسب راهبری سازمان شمرده می شود. رویکردی که میتواند سازمان را نسبت به رقیب برتری بخشد و سهم بیشتری از منافع بازار را نصیب آن سازد (برادران شرکاء،۱۳۸۶)
مأخذ: غفاریان و کیانی، ۱۳۸۷،B، ۵۶
بدین ترتیب، ابعاد تحلیلی و عقلایی استراتژی با ابعاد خلاقانه و هنری آن پیوند می خورد و یک رویکرد قوی مدیریتی حاصل میگردد.
تیم اوشاناسی این تلفیق را یک فرایند دیالتیک ذهنی بین تفکر واگرا و همگرا میداند. او میگوید در عین خلاق بودن باید خلاقیت را در دنیای واقعی پیاده کرد و در عین بهره گیری از قدرت سنتز میبایستی از قدرت تحلیل نیز استفاده کرد و بکارگیری پی در پی تفکر و برنامه ریزی استراتژیک راه دستیابی به استراتژی های بدیع و خلاقانه در عمل است.
این شیوه نگرش میتواند یک چارچوب اصولی برای پیوند نظریات کلاسیک و نوین استراتژی را فراهم سازد و الگویی برای مفهوم یکپارچه استراتژی باشد (برادران شرکاء،۱۳۸۶).
برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا
تهیه و تدوین: علی خادم الرضا
انتشار مطلب تفکر استراتژیک با ذکر منع بلامانع است.