مطالعه مقاله تعریف مدیریت استراتژیک | فرصت های موجود در سازمان و نه مسائل، کلید اصلی موفقیت مدیر و سازمان می باشد زیرا سازمان با حل مسئله، امور را در مسیر عادی خود قرار می دهد. نتایج حاصل از شناسایی و سود جستن از فرصت ها و موفقیت ها موجب می شود تا سازمان بتواند کارهای مناسب و شایسته را انجام داده و منافع حاصله را در آن جهت سوق یا در آن زمینه تمرکز نماید (فقهی فرهمند، ۱۳۸۸). در این میان ارائه پاسخ شفاف به سوال” چگونه می خواهیم به آنجا برسیم؟” اساس مدیریت استراتژیک Strategic Management را تشکیل می دهد (تامپسون و گمبل، ۱۳۹۱).
موسیقی والاترین هنر مخلوق بشر است و شنیدن موسیقی زیبا یکی از بزرگترین لذتهای زندگی. شنیدن موسیقی بیکلام هنگام مطالعه علاوه بر احساس آرامش و بهرهوری یادگیری، لذت مطالعه را نیز افزایش می دهد. من سالهاست که هنگام مطالعه متن به موسیقی بی کلام گوش می دهم و به همین خاطر هم از مطالعه لذت بیشتری می برم.
بنابراین در برخی از مقالات طولانی تر سایت که چند دقیقه ای مطالعه آن زمان می برد و یا اینکه خودشان فایل مولتی مدیا ندارند، یک موسیقی بیکلام قرار میدهم تا اگر شما هم خواستید هنگام مطالعه آن را بشنوید و لذت ببرید.
نام قطعه: Elegy
الگوی تصمیم های اساسی در پاسخ به مشکلات و موقعیت های گذشته صورت می گیرد. استراتژی آینده (آنچه سازمان باید باشد) مجموعه تصمیمهایی است که سازمان را نسبت به یک طرح جامع که مشخص می سازد سازمان چگونه باید فعالیت کند تا به رسالت خود دست یابد، متعهد می کند. مدیریت، یعنی انجام دادن امور با استفاده از منابع انسانی را میتوان رهبری در برنامهریزی، بودجه بندی، سازماندهی، هدایت و کنترل قلمداد کرد. مدیریت از طریق فراگرد جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها، تصمیم گیری، ارزیابی نتایج و بازخورد صورت میپذیرد. تلقین این نظریهای بنیادین در مورد استراتژی و مدیریت موجب پایداری توصیف یا تعریف مدیریت استراتژیک به عنوان برنامهریزی و اجرای تغییرات اساسی مورد نیاز برای بهبود عملکرد سازمانی خواهد شد (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۸۰).
مدیریت استراتژیک نه تنها به رکن برنامه ریزی و تدوین استراتژی – به عنوان اولین گام- می پردازد، بلکه سایر ارکان مدیریت از جمله سازماندهی، تأمین منابع، نظارت، کنترل فعالیتها و ارزیابی تحقق استراتژیها را نیز در بر می گیرد و این فرآیند به طور دایمی و پویا تکرار می شود تا سیستم به اهداف مورد نظر دست یابد. به بیان دیگر مدیریت استراتژیک، مدیریت همه عوامل و منابع، در جهت تحقق اهداف و استراتژی های تدوین شده می باشد (باقری مقدم، ۱۳۸۵).
مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک فرآیند برنامهریزی و اجرای استراتژی و نظارت بر آن میباشد. به عبارت دیگر مجموعه تصمیمات و فعالیتهایی است که در تعیین و هدایت عملکرد بلندمدت یک سازمان، یعنی حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، تأثیر دارند (سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴).
چرخه دمینگ در مدیریت استرایژیک
مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چندگانه است که سازمان را قادر می سازد به اهداف بلند مدت خود دست یابد. در این راستا به گفته پیتر دراکر وظیفه مدیریت استراتژیک نگاه کردن به سازمان از زاویه مأموریت شرکت است (دیوید،۱۳۸۶). مراد از مدیریت استراتژیک آن است که مدیران ترتیبی اتخاذ کننده که بین سازمان و محیط در حال تغییر حداکثر تناسب و هماهنگی و تطابق وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، مدیریت استراتژیک، برای تطبیق سازمان در بلند مدت با محیط و پاسخگویی به آن، سیاستها، خط مشی ها و بینش و نگرش خود را شکل میدهد (ایران نژاد پاریزی، ۱۳۷۳).
مدیریت استراتژیک زمانی معنا می یابد که استراتژی های تدوین شده به مرحله اجرا درآید، کنترل شود و بر اساس نتایج، اقدام اصلاحی صورت گیرد. در غیر این صورت، استراتژی صرفاً در حد شعار باقی می ماند (سیروس، ۱۳۹۰، ۱۵). ضرورت توجه به مدیریت استراتژیک از آن جهت است که با استفاده از روش های خاص، بیم ها و تهدیدهای احتمالی را بازشناسی کرده و با به کار بستن تمهیدات لازم آنها را به فرصت های نیکو مبدل میکند. بر پایه این شیوه تفکر، مدیران در همه بخش های زندگی باید به بررسی در افق کار خود بپردازند و از آن چه پیشبینی میشود برنامه ای شایسته و کارساز فراهم آورند.
مدیریت استراتژیک نه تنها از همه روش های معمول برای بررسی و دریافت پدیده ها بهره می گیرد که خود با تکیه بر اصول و قواعدی تازه می کوشد تا خطرهای احتمالی را به کامیابی های قطعی مبدل سازد و توان و پایندگی سازمان ها را افزایش دهد. مدیریت استراتژیک با تصمیم گیری در مورد جهت گیری آینده سازمان ها و اجرای آن در تصمیمات سروکار دارد (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۵۲).
روزابت موس کانتر (۱۹۸۴) هدف مدیریت استراتژیک را چنین شرح داده است: انجام اقدامات فعلی در جهت تحقق اهداف آینده و تبدیل شدن به وسیله ای اقدام گرا – یا به عبارت دیگر ساز و کار (مکانیسم) های یکپارچه کننده و نهادینه ساز به منظور ایجاد دگرگونی. پیرس و رابینسون (۱۹۸۸) مدیریت استراتژیک را چنین تعریف کرده اند:
برنز (۱۹۹۲) معتقد است که مدیریت استراتژیک در وهله اول با مقولهها و موضوعاتی از این دست سر و کار می یابد:
مدیریت استراتژیک با اهداف مقاصد و ابزارها (وسایل) سروکار مییابد. منظور از اهداف، چشم انداز آتی، سازمان است؛ و مقصود از ابزار در واقع انتظار مدیران را در خصوص تحقق چشم انداز نشان می دهد. بدین ترتیب مدیریت استراتژیک، مدیریتی دوراندیش و آینده نگر است که به آفریدن و مفهوم سازی افکاری که مقصد مناسب و آتی سازمان را نشان می دهند، میپردازد. (آرمسترانگ، ۱۳۹۰،۴۳)
در تعریفی دیگر مدیریت راهبردی فرایندی مداوم و استمراری به منظور اطمینان از حصول به اهداف مطلوب و کلان دانسته شده است. این فرایند از رویکرد تفکر و بصیرت استراتژیک آغاز شده و طرحها و تدابیر راهبردی را تبیین میکند. پس از آن به برنامه ریزی، پیاده سازی و اجرای راهبردها می پردازد و بالاخره با ارزیابی و کنترل آنها، رسیدن به اهداف را تضمین می نماید (سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴).
فرایندهای شماتیک تفکر و مدیریت استراتژیک
مأخذ: سند راهبرد توسعه صنعتی، ۱۳۸۴
هنگامی که تصمیم گیری با درک یا شناسایی فرصت مرتبط است، برنامه ریزی نیز نوعی تصمیم گیری است که مدیران با آن، آینده خاصی را برای سازمان مورد توجه قرار می دهند. در این راستا مدیریت استراتژیک، جریان تصمیم گیری و انجام اقداماتی است که موجب ایجاد یک استراتژی مؤثر برای دستیابی به اهداف کلی سازمان می شود و در فرایند آن، استراتژیستها اهداف را تعیین و تصمیمات لازم را اتخاذ میکنند.
به هر حال مدیریت استراتژیک شامل برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه های استراتژیک است و برنامه ریزی، فرایند تعیین هدف و انتخاب راه و روش یا وسیله تأمین هدف است که مدیران بدون آن نمیتوانند منابع سازمانی را به شیوهای اثربخش، سازماندهی کنند و تصویری روشن از آن چه مورد نیاز سازمان است ارائه دهد (فقهی فرهمند، ۱۳۸۸).
تعریف مدیریت استراتژیک عبارت است از فرایند تضمین دستیابی سازمان به فواید ناشی از به کارگیری استراتژی های سازمانی مناسب، هم چنین هنر و علم فرمول بندی، اجرا و ارزیابی تصمیمات چند بعدی با تاکید بر یکپارچه سازی عوامل مدیریت، بازاریابی امور مالی، تولید یا خدمات، تحقیق و توسعه، سیستم های اطلاعاتی و غیره جهت رسیدن به اهداف سازمانی را مدیریت استراتژیک نامند، بنابراین یک مدیر استراتژیست باید به برنامه ریزی و کنترل بپردازد و دارای تفکر استراتژیک خلاق باشد، مدیران استراتژیست بایستی درک صحیحی از استراتژی داشته و تسلط کافی از مفاهیم کلاسیک و فرایند و مدل های مختلف آن داشته باشند، در ابعاد تصمیم گیری استراتژی نیز مدیران استراتژیست تحلیلگر خوبی از دادهها و اطلاعات درونی و بیرونی هستند و به موقع قادر به تصمیم گیری مثبت می باشند.
از آنجا که رویکرد استراتژی یک رویکرد جامع به تمامی عوامل موثر در ایجاد حرکت سازنده سازمان است بنابراین گرایش مدیران به روش های اثربخش و هوشمند در اداره سازمان ها امری بدیهی است و مدیریت استراتژیک این امکان را به مدیران و کارگزاران می دهد که با شناسایی کامل از وضع جاری تصمیمات آینده ساز خود را با دقت و تأمل بیشتر و امیدوارانه تر اتخاذ نمایند.
درک چگونگی انتقال هدفها به طرح های استراتژیکی
تشخیص میزان سرمایه گذاری
توان بخشی به سازمان های پژوهشی در زمینههای استراتژی و احیای ساختار شبکه های مطلوب
فراهم آوردن اطلاعات و تسهیلات اطلاعاتی
چگونگی تعیین اولویت های طرحها، برنامهها و پروژهها
تعیین چگونگی سطح مطلوب پشتیبانی
آماده سازی نیروی انسان ، فن آوری ، پژوهش گران ، دانشمندان ، مدیران ماهر
استفاده از تجارت پیشگامان موفق (پهلوانیان، ۱۳۸۹، ۶۸-۷۵).
برگرفته از سند برنامه استراتژیک واحد تحقیق و توسعه سازمان اتکا
تهیه و تدوین: علی خادم الرضا
انتشار مقاله تعریف مدیریت استراتژیک با ذکر منع بلامانع است.
در ویدئو قسمت اول به تعریف کسب و کار، سیستم و طبقه بندی سیستم ها، سیستم کسب و کار و ضرورت وجود استراتژی از این منظر پرداخته می شود.
در ویدئو قسمت دوم به معرفی سازمان به عنوان پدیده ای اجتماعی، مدیریت و تعریف استراتژی از جنبه های گوناگون پرداخته می شود.
در ویدئو قسمت سوم به تعریف استراتژی از نگاه هنری مینتزبرگ می پردازم و ۵P استراتژی او را تشریح می کنم. همچنین استراتژی های نیت شده، استراتژی های تدبیر شده، استراتژی های ظهوری و استراتژی های تحقق یافته معرفی می شوند.
در ویدئو قسمت چهارم از درس مدیریت استراتژیک، در ادامه مباحث مربوط به توضیح و تبیین و تعریف استراتژی، یک تعریف جامع و مانع از استراتژی ارائه می شود و ارکان این تعریف (منابع، فرصت ها، گلوگاه ها، مزیت رقابتی، تمایز، الگو فرهنگ رفتار و … ) هر کدام توضیح داده می شوند.